کد مطلب:211332 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:122

امام صادق و نیروی صبر و ایمان
صفات نفسانی در انسان در عمل تعبیر به حسن و قبح می شود مدح و ذم آن در موارد است نه در نفس ماهیت مثلا صفت بخشش اگر از مال دیگران باشد یا از راه دزدی و غیر مشروع باشد مذموم و قبیح است ولی اگر از مال حلال و شخصی آن هم بدون اسراف و تبذیر باشد ممدوح و مستحسن است - عواطف در موارد انسان بی بضاعت و ایتام و مستمندان و بینوایان پسندیده است نه درباره اعمال شهوات و رقاصان و مطربان و معشوقان - شجاعت حدی دارد كه از افراط و تفریط آن به جبن و تهور تعبیر شده و هر دو ناپسند است پس اعمال صفات در ماهیت خود تعریفی ندارد بلكه در موارد و شرایط زمان و مكان و مصداق مدح و ذم می گردد و اجر و ثواب یا كیفر و پاداش داده در وجود امام علیه السلام كه عالم بما كان و ما یكون و ما هو كائن الی یوم القیمه به اذن الهی است می داند هر صفتی را تا چه حد و كجا اعمال كند و لذا عواطف و شجاعت صبر و قدرت و قوت به نیروی ایمان او است كه قابل تقدیر و تعظیم می گردد - گریه او از ترس خدا



[ صفحه 141]



یا در تألمات مرگ خویشان برای رضای خدا و درس فضیلت و اخلاق است تبسم و شادی آنها نیز در راه ارضای نفس در تعظیم شعائر دین است غضب و خشم آنها برای خاطر خدا در راه حفظ احكام شریعت است و صبر و قوت آنها در مرگ و شهادت نیز از روی ایمان است.

امام جعفرصادق (ع) نیز در این تألمات روحی مانند سایرین لذت و الم داشت و در اداء وظایف خوشحال می شد و در مصیبت متأسف و متألم می گردید ولی حزن و اندوه او جزع و فزع نداشت یعنی دامن صبر را از دست نمی داد و بی طاقتی نمی كرد حلم و عاطفه - صبر و بردباری و شكیبائی او موقر و متین و در عین حال ظاهر و آشكار و آمیخته به علم و حلم و ایمان و رضا و تسلیم در پیشگاه حق بود.

از مصائبی كه به امام صادق علیه السلام وارد شد و قوت ایمان و صبر او را ساكت و آرام و راضی نگاه داشت این بود كه بزرگترین فرزندش اسماعیل كه دارای فضایل نفسانی و عقل و كیاست و ورع و تقوی و عبادت بود و به جهات قوت دین و علم و تقوی مورد نهایت مهر و محبت پدر قرار داشت مریض شد و از دنیا رفت - به قدری اسماعیل مؤدب و متدین و متقی بود كه همه مردم گمان می كردند او امام پس از پدر خواهد شد ولی چون خداوند تعالی امامت و ولایت را در وجود امام موسی بن جعفر قرار داده بود اسماعیل قبل از پدر درگذشت و امام ششم در مرگ او بسیار محزون و اندوهناك گردید و دستور داد در مرگ او سفره های مجللی گستردند و انواع طعام و غذای مكیف و رنگارنگی حاضر نمودند و مردم را دعوت به طعام فرمود - كسانی كه به مجلس تعزیت می آمدند امام ششم را مانند یك فرزند مرده نمی دیدند یعنی خیلی اثر ناراحتی را در امام ندیدند پرسیدند چگونه از دست دادن چنین فرزندی آن قدر متألم نیستی كه یك پدر از جوان مرگ شدن فرزندش باید متأثر باشد.

فقال لهم و مالی لا اكون كما ترون و قد جاء فی خبر اصدق الصادقین انی میت و ایاكم

فرمود این طور نیست كه شما فكر می كنید و می بینید بلكه قوت قلب من بر مرگ آرامش به من داده زیرا پیغمبر كه راستگوترین مردم دنیا بود فرمود من می میرم شما هم خواهید مرد و مرگ جزع و فزع ندارد راهی است كه همه باید بروند و چون آمدن و رفتن این راه فقط به قدرت الهی است هیچ كس به هیچ نحو در آن دخالت ندارد و معنی رضا و تسلیم



[ صفحه 142]



این است كه باید در تولد و وفات فرزند كمال رضا را داشت نه بدان مسرور شد و نه بدین محزون گردید البته فرزند پاره جگر است و قهرا به سبب رابطه عضوی حزن انگیز است ولی جزع و فزعی ندارد هر كس صبر كند از خداوند جزای جزیل خواهد گرفت چنانچه قرآن شاهد این مدعا است.

نگارنده گوید چون ما در مكتب اسلام در باب صبر آنچه باید از آیات و حدیث جمع كرده و نوشتیم اینجا به تكرار آن نمی پردازیم.

علامه مجلسی می نویسد: روزی یكی از فرزندان امام صادق علیه السلام كه بسیار شیرین و جذاب بود درگذشت امام صادق علیه السلام گریان شد و گفت - لئن اخذت لقد ابقیت و لئن ابتلیت لقد عافیت ثم حمله الی النساء فعرضن حین رأیته فاقسم علیهن الایصرخن ثم اخرجه الی الدفن و هو یقول سبحان من یقتل اولادنا و لا نزداد الاحبا و یقول بعد الدفن انا قوم نسأل الله ما نحب فیمن نحسب فیعطینا فاذا احب ما نكره فیمن نحب رضینا. [1] .

تولدت برای ابقاء بود و ابتلایت برای عافیت اما بقای ابدی و عافیت سرمدی آنگاه او را به طرف حجره زنان برد آنها دیدند فرزندشان مرده صدا به ناله بلند كردند - آنها را قسم داد كه ناراحتی نكنند و گرفت به طرف قبرستان رفت و می گفت منزه است آن خدائی كه اولاد را می دهد و دوستی او را در پدر تشدید می كند و بعد می گیرد و ما آن خاندانی هستیم كه دوست داریم به هر چه عنایت می كند و راضی هستیم به هر چه می گیرد.

این شكر نعمت این قوت قلب و شجاعت این صبر و شكیبائی در مرگ فجأه فرزند جز از امام دیده نشده كه در قبال این همه مصائب و نوائب رضا و تسلیم و خضوع و خشوع و حلم و وقار نشان دهد.

این ملكات قدسی و این سجایای نفسانی بود كه ترجمان فضیلت و اخلاق بر اصحابش گردید نیروی صبر و شكیبائی این خاندان در هیچ یك از سایر بشر دیده نشده به راستی كه اعجازآمیز و اعجاب آور است و حتی فرشتگان آسمان از صبر و تحمل آنها در شگفتی و تعجب هستند.

امام صادق علیه السلام خاندان خود را منع فرمود از رفتن بالای بام یك روز كنیز او یكی از



[ صفحه 143]



كودكان را كه در تربیت و پرستاری او بود برداشت از نردبان برود بالای بام او را مشغول كند اتفاقا از قضای الهی كودك از دست بر روی زمین افتاد و از دنیا رفت كنیزك چنان نعره زد كه امام صادق علیه السلام از حجره بیرون آمد رنگش دگرگون شده بود پرسیدند یابن رسول الله چرا چنین تغییر حال پیدا كرده ای فرمود ما تغییر لونی لموت الصبی و انما تغییر لونی لما ادخلت علی الجاریه من الرعب و كان قد قال لها انت حرة لوجه الله لا باس علیك مرتین. [2] .

فرمود تغییر حالم برای مردن كودك نیست بلكه برای این است كه كنیز چنان ترسید كه نعره كشید و قبل از رسیدن كنیز نزدیك فرمود تو را برای خدا آزاد كرم و تو هر كجا می توانی بروی.

و دیدیم كه این بزرگواری را اجدادش سیدالشهداء و زین العابدین (ع) در حق خدمه خود نمودند و بالاتر از این نمی توان نشان داد كه فرزندش به دست كسی كشته شود من غیرعمد و او قاتل را ببخشد و او را آزاد كند و حتی به او احسان و نیكوئی نماید.

این صفات فاضله و این مكارم اخلاقی از مختصات امام است كه نظیر آن را در هیچ كس نمی توان مشاهده كرد.

آن امیرالمؤمنین بود كه قاتل خود را شریك زندگی خود در خوراك قرار داد و به فرزندش فرمود فقط از جهت نظام اجتماع او را قصاص كنید - و سایر ائمه دشمنان خود را مورد مهر و محبت و اكرام و انفاق قرار می دادند.


[1] بحارالانوار ج 11 در احوال حضرت صادق.

[2] المناقب ابن شهرآشوب به نقل الامام الصادق علامه مظفر ص 258.